عشق 💕اجبار part=2
درس تموم شد خدحافضی کردم و رفتم خونه
از زبون یونگی=( زمانی که با دوستش حرف میزد)خیلی خوشگل و بامزه بود ولی با دوستم تصمیم گرفتیم سر به سرش بزاریم
از زبون نامجون=دینا دختره نازیه دلم نمیخواد اذیتش کنم ولی یونگی پیشنهاد داد منم قبول کردم
زمان حال
دینا=رسیدم خونه خسته بودم رفتم تو اتاقم وروی تخت پریدم و میخواستم بخوابم اجوما اومد تو و گفت *خانوم مادر تون اومدن
+چی مامانم اومده سئول. خیلی خوشحال شدم فعری رفتم پاین و با مامانم رو به رو شدم که انتهای راه پله وایساده رفتم و بغلش کردم خیلی دلم براش تنگ شده بود$دینا عزیزم سلام خوبی دلم برات تنگ شده بود
+سلام مامانی من دلتنگت بودم راستی خوب شد اومدی میخوام راجبش دانشگاه حرف بزنم و یه پسره
$یا خدا بگو ببینم داستان چیه
+هیچی فقت تو دانشگاه پسره نزدیک بود بزنه بهم که از بلقم رد شد وقتی از ماشین اومد بیرون کشه شدم خیلی جذاب بود شبیهsuprstar بود که اومد و خیلی مو ادبانه ازم عذر خواهی کرد ولی بعدش فهمیدم از کلاس خودمونه دوستام میگ
ن وقتی دخترا میرن سمتش ازشون فاصله میگیره بیشتر با پسرا میپره خیلی زرنگ و با هوشه ولی.....☹️
$ولی چی چیشده عزیزم
+شنیدم ریس گره بزرگه گروه ارباب
$چی کدوم گروه مافیای
+چی مافیا نه فقت تو مدرسه ما سه تا گروه دارم که از پولدار ترین های مدرسه تشکیل میشه اگر از آخر به اول بگم رئیس هر گروه میشه :اولی سانا دختر هرزه دانشگاه-دومی سوهو پسر خوب دانشگاه- سومی این پسره که به آگوستی معروفیه یا پسر شر دانشگاه
+بله برای اینه
$اوه شت دختر تو عاشق این شدی
+چی عشق نه بابا😐واقعن
$اسمش چیه حالا شاداماد😄
+مامان خوب برای خودت میبری میدوزی🙄 ها یونگی مین یونگی🙂
$چی صبر کن مین یونگی پسر رئیس مین
+چی پسر کی
$میگم این پسره پسر رئیس مین از شرکت میان که میخوام با هاش قر داد امضا کنم
+چی 😲
$بله و خوب شد میتونم از این راه شمارو دوست کنم
+نه ممنون مامان من فعلن میخوام از یونگی دور باشم
$حرف نباشه فردا ضهر میخوایم قرار داد امضا کنیم توهم باید بیایی
ولی مامان من...........
از زبون یونگی=( زمانی که با دوستش حرف میزد)خیلی خوشگل و بامزه بود ولی با دوستم تصمیم گرفتیم سر به سرش بزاریم
از زبون نامجون=دینا دختره نازیه دلم نمیخواد اذیتش کنم ولی یونگی پیشنهاد داد منم قبول کردم
زمان حال
دینا=رسیدم خونه خسته بودم رفتم تو اتاقم وروی تخت پریدم و میخواستم بخوابم اجوما اومد تو و گفت *خانوم مادر تون اومدن
+چی مامانم اومده سئول. خیلی خوشحال شدم فعری رفتم پاین و با مامانم رو به رو شدم که انتهای راه پله وایساده رفتم و بغلش کردم خیلی دلم براش تنگ شده بود$دینا عزیزم سلام خوبی دلم برات تنگ شده بود
+سلام مامانی من دلتنگت بودم راستی خوب شد اومدی میخوام راجبش دانشگاه حرف بزنم و یه پسره
$یا خدا بگو ببینم داستان چیه
+هیچی فقت تو دانشگاه پسره نزدیک بود بزنه بهم که از بلقم رد شد وقتی از ماشین اومد بیرون کشه شدم خیلی جذاب بود شبیهsuprstar بود که اومد و خیلی مو ادبانه ازم عذر خواهی کرد ولی بعدش فهمیدم از کلاس خودمونه دوستام میگ
ن وقتی دخترا میرن سمتش ازشون فاصله میگیره بیشتر با پسرا میپره خیلی زرنگ و با هوشه ولی.....☹️
$ولی چی چیشده عزیزم
+شنیدم ریس گره بزرگه گروه ارباب
$چی کدوم گروه مافیای
+چی مافیا نه فقت تو مدرسه ما سه تا گروه دارم که از پولدار ترین های مدرسه تشکیل میشه اگر از آخر به اول بگم رئیس هر گروه میشه :اولی سانا دختر هرزه دانشگاه-دومی سوهو پسر خوب دانشگاه- سومی این پسره که به آگوستی معروفیه یا پسر شر دانشگاه
+بله برای اینه
$اوه شت دختر تو عاشق این شدی
+چی عشق نه بابا😐واقعن
$اسمش چیه حالا شاداماد😄
+مامان خوب برای خودت میبری میدوزی🙄 ها یونگی مین یونگی🙂
$چی صبر کن مین یونگی پسر رئیس مین
+چی پسر کی
$میگم این پسره پسر رئیس مین از شرکت میان که میخوام با هاش قر داد امضا کنم
+چی 😲
$بله و خوب شد میتونم از این راه شمارو دوست کنم
+نه ممنون مامان من فعلن میخوام از یونگی دور باشم
$حرف نباشه فردا ضهر میخوایم قرار داد امضا کنیم توهم باید بیایی
ولی مامان من...........
- ۵۷۶
- ۲۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط